در دنياي امروز همه چيز به سمت تخصصي شدن پيش مي رود و روابط آدمها هم نيز تحت سلطه همين تکنولوژي دگرگون شده. انسان ديگر نمي تواند به تنهايي همه نيازهاي خود را برطرف کند و لازم است در مسير زندگي اش از متخصصين بهره گيرد. از اين رو ما در منطق تصميم گرفتيم تا تعريف دقيقي از روانشناسي و سلامت روان ارائه دهيم و مشخصههاي شخصيت سالم را ذکر کنيم. اين مسئله موجب ميشود که متوجه شويم چرا پيشگيري بهتر از درمان است و انواع مختلف آن چيست. البته نبايد نقش مهم خانواده در تامين بهداشت رواني را ناديده گرفت. دانستن تمامي اين مطالب به ما ميآموزد که چرا بايد مهارت هاي زندگي را ياد بگيريم؟
اگر بخواهيم يک تعريف ساده و جامع از روانشناسي داشته باشيم، روانشناسي علم مطالعه رفتار و فرايندهاي ذهني
آدمي است. رفتار يعني واکنش هايي که آشکار و قابل رويت هستند و فرايندهاي ذهني در ذهن رخ مي دهد و به
صورت آشکار قابل ديدن نمي باشند.
يکي از شرايط ضروري و مهم براي رشد يک جامعه، وجود افراد سالم است. جامعهاي که به سلامت جسم و روان اعضايش توجه مي کند، خود را به سمت پيشرفت و ترقي سوق مي دهد. انسان هاي سالم در ابتدا زمينه رشد فردي را براي خودشان فراهم مي کنند و بعد اين رشد را در سطح اجتماعي منتقل مي کنند يعني مصداق همان اثر پروانه اي در جامعه.
سلامت روان
يکي از اصلي ترين و معتبرترين مراجع دنيا در زمينه سلامت، سازمان بهداشت جهاني (World Health Organization) است. اين ارگان سلامت روان را بدين شکل تعريف ميکند:
«حالتي از سلامتي است که فرد در آن توانايي کافي و کامل براي ايفاي نقش هاي رواني يا جسمي خود در جامعه و روابط بين فردي را دارد. همچين قادراست با تنش هاي زندگي روزمره مقابله کند و از حداکثر تواناييش بهره برد.»
بي شک سلامت رواني به معناي فقدان بيماري و مشکلات جسمي يا روحي نيست و قطعاً دلايل متعددي همچون عوامل محيطي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي بر سلامت روان تاثيرگذار مي باشند.
مشخصه هاي شخصيت سالم:
در زندگي، معيار هايي براي ارزيابي سلامت روان وجود دارند که مختصرو کوتاه به آنها اشاره مي کنيم:
پيشگيري بهتر از درمان است!
پيش تر ذکر شد، جامعه بايد به سلامت روان و جسم اعضاي خود توجه کند. پيشگيري جزئي اساسي از سلامت روان به شمار ميرود. مفهوم پيشگيري را مي توان اين گونه تعريف کرد: پيشگيري عبارت است از مداخله سودمند و انديشمندانه براي مقابله با شرايط آسيب زا قبل از آنکه منجر به آسيب يا اختلال شود و هدف آن حفظ
سلامت جسمي و رواني افراد است.
پيشگيري را مي توان از دو منظر بررسي کرد:
1. موقعيت مدار 2. فردمدار
پيشگيري موقعيت مدار: در اين زمينه متخصصان تلاش مي کنند علل محيطي و موقعيتي رفتار غير عادي را کاهش دهند يعني در سطح جامعه شناسي به پيشگيري از آسيب ميپردازيم.
پيشگيري فردمدار: در اين زمينه بر توانايي هاي افراد براي مقابله با شرايط آسيب زا که منجر به رفتار ناسازگار مي شود، تاکيد مي مي کنند به عبارت ديگر آموزش و پرورش فردي در جهت کاهش آسيب هاي فرد صورت ميگيرد.
پيشگيري را مي توان در سه سطح انجام داد: پيشگيري اوليه، پيشگيري ثانويه، پيشگيري ثالثيه
پيشگيري اوليه: هدف اين نوع پيشگيري حفظ سلامتي افراد و جلوگيري از بروز بيماري است. که با اقداماتي نظير ارتقا سطح بهداشت عمومي، کاهش عوامل آسيب زا، افزايش کيفيت زندگي به دست مي آيد. اين نوع پيشگيري از مهم ترين انواع آن به شمار مي رود و شعار معروف آن ” پيشگيري بهتر از درمان است “
پيشگيري ثانويه: هدف اين نوع پيشگيري ، شناخت به موقع و درمان فوري و مناسب با بيماري ( اختلال) است. تشخيص به موقع باعث کاهش آسيب ها مي شود و با مداخله موثر فرد مي تواند از پيشرفت آن جلوگيري کند.
پيشگيري ثالثيه: هدف اين نوع پيشگيري ، بازگرداندن تمام يا قسمتي از توانايي هاي از دست رفته فرد به شمار ميرود. او بدين شکل ميتواند کارايي از دست رفته خود را در جامعه به دست آورد. در واقع برنامه هاي اين سطح از پيشگيري ” توانبخشي ” و جلوگيري از بروز مجدد بيماري ( اختلال) است. به طور مثال سازمان بهزيستي کشور بايد در انجام اين سطح از پيشگيري نقش بسزايي ايفا کند.
خانواده نقش مهمي در تامين سلامت رواني افراد دارد. زيرا اولين محيطي است که پايه هاي رشد کودک در آن شکل مي گيرد. تفاهم و سازگاري و محبت موجود در خانواده در پرورش و تقويت اعتماد به نفس کودکان نقش بسيار مهمي ايفا مي کند.
ريشه رفتارهاي نابهنجار کودکان را بايد در خانواده جست و جو کرد و آگاهي از وضعيت خانواده براي ريشه يابي علل رفتارهاي نابهنجار حائز اهميت است.
نکته ايي که در مبحث اهميت دارد، آگاهي والدين از مهارت هاي زندگي و شيوه هاي صحيح فرزند پروري است.
چرا بايد مهارت هاي زندگي را ياد بگيريم؟
يکي از موضوعات مهم در روانشناسي و مشاوره، مهارت هاي زندگي است. مهارت هاي دهگانه زندگي به شرح زير است:
آگاهي از مهارت هاي زندگي به ما کمک مي کند تا در موقعيت هاي مختلف زندگي مان، بهترين و موثرترين واکنش را نشان دهيم. در روابط خود بالغانه رفتار کنيم و بدون خشم و خشونت مسائل پيش آمده را حل و فصل کنيم.
نکته بسيار مهمي که بايد اينجا ذکر شود اين است که مهارت با دانستن و علم متفاوت است. به طور مثال يک نفر با خواندن کتابي راجع به شنا، فقط علمي به آن پيدا مي کند اما شنا کردن نمي آموزد. دانستن اين مهارت ها صرفا کافي نيست. بلکه بايد در زندگي و در موقعيت هاي گوناگون به کارگرفته شود تا اثرات موثر آن را مشاهده کنيم.
درباره این سایت