در زندگي شخصيت ماکياولي مفهوم خودشيفتگي در تضاد با از خودگذشتگي، به شکل افراطي ايفاي نقش ميکند و شخصيتي خودشيفته را در آنها نمايان ميسازد.
شخصيتي که از ترفندهاي گوناگوني نظير باجگيري عاطفي، تظاهر، دروغ، خوب جلوه دادن خويش، اظهار دوستي و بعضاً رفتارهاي نمايشي، استفاده ميکند تا ديگران را تحت کنترل خويش در بياورد و با رويکردي ابزارگرايانه از آنها براي دستيابي به خواستههاي خود سؤاستفاده کند.
يکي از مشخصترين خصوصيات اين مدل شخصيت، پيروي کورکورانه از جمله زير است:
هدف، وسيله را توجيه ميکند.
بنابراين اگر با شخصي برخورد کرديد که در راستاي رسيدن به اهدافش هيچ خط قرمزي ندارد و به رنج ديگران اهميتي ميدهد، سعي کنيد از او فاصله بگيريد تا بازي نخوريد و قرباني چنين شخصيتي نشويد.
البته بايد گفت که همهي ما در اين اجتماع به يکديگر نياز داريم و لازمهي بقاي جمعي، يک ارتباط ديالکتيک و دوطرفه ميان افراد جامعه است اما هنگامي که نياز ما بر شأن فردي که از او درخواستي داريم مقدم ميگردد، مفهوم ابزارگرايي به چشم خواهد آمد.
با اين حال بايد به نکته مهمي توجه داشته باشيم که همهي ما گاهاً رفتارهايي مبتني بر انديشه و توصيه هاي ماکياولي را انجام دادهايم اما بلافاصله پس از آن، دچار اضطراب اخلاقي و کشمکش دروني شديم و حداقل سعي کرديم آنها را تکرار نکنيم.
فراموش نکنيد که اين مهم در خصوص يک شخصيت ماکياولي صدق نميکند و چنين شخصي هرگز پشيمان نميشود چرا که روند هر روزه اين فرد به شکل فريبکارانه و خودخواهانه بوده. همچنين از آنجايي که اين دو صفت آشکارا به ذهن دليلتراشش گره خورده، خود را محق ميداند و هيچ بينشي نسبت به اين نقطهي کور وجودياش ندارد و نميخواهد داشته باشد. حال که با خواندن يکي از مقالات تخصصي منطق متوجه شديد ماکياولي که بود و شخصيت ماکياولي چه خصوصياتي دارد، از نظر شما بهترين برخورد در مواجه با چنين شخصيتي چيست؟ ديدگاه خود را با ما در ميان بگذاريد.
درباره این سایت