سازند تا محدوده هاي جسمي و ذهني خود را بسازند، درون مرزهاي آن محدوده ها بگردند و کم کم خود را به طور امن از نظارت بزرگ سالان برهانند.


 


کودکان در پنج يا شش سالگي مفهوم راز را درک مي کنند؛ اما حفظ آن برايشان دشوار است. آن ها خبر يک مهماني غافلگيرانه يا يک هدي? تولد را ناگهان لو مي دهند. آنان گاهي مي توانند اين اطلاعات را با سختي نزد خود نگه دارند؛ اما در اين مواقع، آشکارا تحت فشارند. اگر بخواهيد، به راحتي مي توانيد آن راز را از آن ها بيرون بکشيد. مرحل? بعد اين است که بدون اينکه کسي بفهمد، چيزي را نزد خود نگه دارند. پي ير ژانه، روان شناس فرانسوي قرن نوزدهم معتقد بود اينکه کودک، رازداري را کشف کند، رويدادي مهم است؛ چون از پيدايش دنيايي دروني خبر مي دهد. وقتي کودکي درمي يابد که مي توان انديشه ها و ايده ها را بدون اينکه کسي متوجه شود، نزد خود نگه داشت، در واقع مي فهمد که مرزي بين دنياي دروني او و دنياي بيرون وجود دارد.


راز کودک


 


ادموند گوس، شاعر انگليسي در کتاب خاطرات خود تحت عنوان پدر و پسر (1907) چنين تجربه اي را به مثاب? نوعي بيداري شادي بخش توصيف مي کند. او لوله اي را که بخشي از فوار? باغچه بود، مي شکند و با ترس، منتظر مي ماند تا کسي آن را کشف کند. پدرش مشتاقِ پيداکردن و مجازات فرد گناهکار است. ترس او ادامه دارد تا اينکه مطمئن مي شود که در امان است؛ چون بزرگ ترها به فرد ديگري مشکوک شده اند:


 


رازي در اين دنيا وجود داشت که متعلق بود به من و به کس ديگري که در بدن من زندگي مي کرد. ما دو تا بوديم و مي توانستيم با يکديگر حرف بزنيم. در همين شکل دوگانه بود که حس فرديت من يک باره شکل گرفت.


 


ادموند فهميده بود چيزي مي داند که پدرش که تا آن لحظه داناي کل بوده است، از آن خبردار نيست. همين امر، او را از وجود خويشتن مستقل و آگاهش مطلع مي کند. کودکان با مخفي کردن چيزي از والدين و ديگر اعضاي خانواده، قدرت متمايزکنند? رازداري را درمي يابند. اين قدرت گاهي مي تواند بسيار آزاردهنده باشد: آن ها از کساني که برايشان مهم هستند، فاصله مي گيرند و اين مي تواند موجب انزوا و تنهايي شود. اما همانطور که ادموند دريافت، اين تجربه همچنين بدين معنا است که مي توان با خود حرف زد. دفترهاي خاطرات و يادداشت شخصي هم در اين ميان نقشي ايفا مي کنند. کودکان مي توانند در صفحات سفيد دفتر، تفکرات و احساسات معصومان? خود را ثبت کنند؛ بدون اينکه کسي جز خود آن ها دفتر را ببيند.


 


گئورگ زيمل، جامعه شناس آلماني يکي از اولين انديشمندان مدرن بود که به بررسي رازداري پرداخت. مشاهدات اصلي او در جامعه شناسي رازداري و راز جوامع (1906) همچنان پابرجا است. او معقتد بود که رازداري يکي از «دستاوردهاي بسيار بزرگ بشر» است. چرا؟ چون رازها تجرب? پيچيده تري از زندگي مي سازند. او مشاهده کرد که وقتي افراد رازداري مي کنند، مي توانند در دو دنيا زندگي کنند. رازها ما را قادر مي سازند تا به چيزهايي فکر کنيم که مجبور به انجامشان نيستيم يا مي توانند ما را پرورش دهند تا وقتي که بتوانيم عمل کنيم. رازها فضايي براي تعمق و احتمالات به وجود مي آورند و ما را قادر مي سازند تا زندگي را طور ديگري تصور کنيم.


 


زيمل همچنين معتقد بود که رازداري در شکل گيري و حفظ روابط، نقشي ضروري دارد. اين، بينشي مهم است که بعدها فليتنر، واتسن و والتين آن را توسعه دادند. پژوهش هاي اين سه روان شناس حاکي از آن است که براي کودکان داراي سن بيشتر، رازداري مبتني بر هنجارهاي رفاقت است. کودکان شش تا ده ساله اي که رفتارشان مطالعه شد، دربار? افشاي راز، به خصوص دربار? دوستشان ابراز ترديد کردند. در دوازده سالگي، قول رازداري، اام آور مي شود. کودکان در اين سن نياز دارند تا بخشي از يک گروه باشند و با هم سن وسالان خود ارتباط برقرار کنند. رازداري راهي براي پديدآوردن اين روابط محکم است.


 


رازها، واحدهاي پولي هستند که صَرف ورود به گروه هاي دوستي يا خروج از آن ها مي شود. اما گفتن رازي با کسي، همچنين نشان گر اعتماد و التزامي براي صميميت است؛ به همين خاطر است که گفتن رازي با کسي تا اين حد حساس است: خودتان را افشا مي کنيد و آسيب پذير مي شويد. به اين ترتيب، به فرد مقابل فرصتي براي حيله گري و تهديد مي دهيد. او ممکن است رازتان را فاش کند. به کمک رازها، وفاداري تأييد و غيرخودي ها کنار زده مي شوند. هيچ چيز بدتر از دوستي نيست که به اعتماد ما خيانت مي کند. مشکل، چيزي نيست که آن ها فاش مي کنند: خاطرخواه که هستيد يا کلاس رياضي را پيچانديد؛ مشکل، خيانت است.


 


بسياري از رازهاي زندگي هر کودک، تقريباً بي ضرر هستند: شناختن باغي مخفي، ميعادگاه يک گروه، اينکه چه کسي شير فواره را شکسته و اما رازداري مي تواند اشتباهات مختلفي را مخفي کند. حفظ راز، باري بزرگ بر دوش است. بچه ها معمولاً سعي مي کنند مشکلات شخصي را لو ندهند؛ مثل دعوا با يکي از دوستان، اذيت شدن در مدرسه، معلم بدرفتار، والدين الکلي. آن ها به اين ترتيب مي توانند کارهاي خودشان را مديريت کنند، از عزيزانشان مراقبت کنند يا برچسب «خبرچين» نخورند. اما رازها مي توانند براي آن ها خيلي بزرگ باشند. اين نه تنها موجب ادامه اشتباه و افزايش کنترل نشد? آن مي شود؛ بلکه نگه داشتن چنين رازهايي، رنجش زيادي هم به وجود مي آورد.


 


بدتر اين است که رازداري مي تواند از کساني که آسيب مي رسانند، حفاظت کند. والدين کودک آزار از ميل کودک براي احترام به بزرگ ترها سوءاستفاده کرده و آن ها را مجبور مي کنند تا دربار? مشکلي جدي که بايد افشا و برطرف شود، سکوت کنند. وقتي بزرگ سالي از کودکي مي خواهد تا رازي را حفظ کند، اين کار براي او سخت است؛ مثلاً وقتي که پدر از پسر يا دختر مي خواهد تا چيزي را از مادرش مخفي کند يا بالعکس، اين کار موجب جدايي اعضاي خانواده مي شود. تنش ميان اجبار به رازداري و ميل به افشاي آن باعث رنج هيجاني زيادي مي شود. راز مگو باعث فرسايش فرد مي شود.


راز کودک


 


ژاکلين ويلسون در رازها (2002)، باغ مخفي برنت و هفتِ مخفي بلايتون را براي خوانندگان امروزي روزآمد مي کند. رمان او به خوبي دربار? مزايا و خطرات رازداري کاوش مي کند. تقريباً تمام شخصيت ها رازهاي خوبي دارند که از آن ها محافظت مي کند و همچنين رازهاي بدي که بايد افشا شوند. ترژر و اينديا، دختران جواني هستند که در محور داستان اند. آن دو زمينه هاي اجتماعي متفاوتي دارند. ترژر در مسکن عمومي6 نامطلوبي زندگي مي کند و اينديا در خانه اي مجلل همراه با مادري روان رنجور و پدري و دائم الخمر. هيچ يک از اين دو دختر، دوستي ندارند و والدينشان هم به آن دو محبت نمي کنند. والديني که کاستي هايي دارند و خودخواه و افسرده اند.


 


ترژر و اينديا پس از ديداري اتفاقي، دوستيِ محکمي با يکديگر برقرار مي کنند. کس ديگري از اين رابطه خبر ندارد. اينديا در خاطرات «شديداً مخفيِ» خود مي نويسد: «من رازي براي خود دارم: دوست جديد و خاصم ترژر.» اين دوستيِ مخفي براي آن ها مانند پناهگاهي از مشکلات خانوادگي است و برايشان شادي فراواني به ارمغان مي آورد؛ همان طور که باغ مخفي براي مِري بود.


 


روزي تري، ناپدري ترژر، او را با تسمه کتک مي زند و ترژر فرار مي کند. اين اولين باري نيست که ترژر از پدرش کتک مي خورد. او اين مسئله را با اينديا در ميان مي گذارد: «قبلاً جاي جاي گردنم را کبود کرده بود.» او مي گويد که مادرش هم از اين خشونت خبر دارد؛ ولي به هيچ کس نگفته است. اينديا براي محافظت از ترژر، او را در شيرواني خانه مخفي مي کند.


 


اما مخفي شدن ترژر موجب اضطراب هردوي آن ها است. ترژر رابط? خود را با خانواده اش قطع مي کند؛ به خصوص مادربزرگش که خيلي نگران است. چيزي که در آغاز، صرفاً يک مهماني يک شبه و مخفي بود، خيلي زود شبيه به زنداني مخفي مي شود. گرچه اينديا اوايل احساس مي کند که فردي مهمي است؛ طولي نمي کشد که احساس ضعف و تنهايي مي کند. گرچه مخفي کردن ترژر براي پناه دادن به او است؛ بچه ها نمي توانند بدون بزرگ ترها دوام بياورند. سنشان [براي اين کار] خيلي کم است. مسئله هنگامي حل مي شود که اينديا مجبور مي شود جاي ترژر را براي بزرگ ترها فاش کند و دليل فرارش را توضيح دهد. وقتي دست تري رو مي شود، او را بيرون مي کنند و هر دو دختر به خانه هايشان بازمي گردند و به دوستي صميمي خود ادامه مي دهند.


 


ما بزرگ ترها گاهي بايد مثل مادر پيتر در هفتِ مخفي رفتار کنيم و کاري به رازهاي کودکان نداشته باشيم. در بعضي مواقع ديگر، بايد مثل مادربزرگ ترژر باشيم. او براي ترژر، دلسوزترين و مطمئن ترين بزرگ سال است و در آخر، نکت? اخلاقي داستان را مي گويد: بعضي چيزها را نمي توان «تا ابد مخفي» نگه داشت. وقتي چيزي آشکار مي شود، امکان حل کردن آن وجود دارد. مايکل اسلپيان، روان شناس امريکايي، وجود پاداش روان شناختي در فاش کردن رازي سنگين را تأييد مي کند. اسلپيان و همکارانش در پژوهشي که در سال 2012 منتشر شد، اذعان مي کنند که نگه داشتن راز، زحمتي جسماني است که باعث شکسته شدن افراد مي شود. آن ها معتقدند که رازها همچون باري بر دوش هستند که تأثيراتي منفي بر جسم و ذهن دارد.


راز کودک


 


 


مي دانيم که براي تبديل شدن به فردي مستقل، يعني فردي در ميان ديگران که داراي روابط معنادار و ماندگار است، يادگيري نحو? مديريت قدرت رازداري، ضروري است؛ لذا شايد بچه ها نياز داشته باشند تا مقادير کمِ رازداري را در زندگي شان مديريت کنند. آن ها به فضا نياز دارند تا راه هاي مختلف را با رازداري بيازمايند؛ بدون اينکه رازهاي خيلي بزرگ يا خيلي جدي بر دوش آن ها سنگيني کند. هر بچه اي به مقداري رازداري نيازمند است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گفتگو اخبار شهر استانبول ارائه خدمات مهاجرتی آوای فاخته ماست ننه سبزی ترش واش نمایندگی تعمیرات فصل برفینه لیس گپ|لیسگپ|لیس چت|لیسچت|علی خله-lissgap